کیارشکیارش، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 1 روز سن داره

رویای پاییز

اردیبشهت و خرداد 94

سلام پسر گلم. دوباره با اندکی تاخیر اومدم. توی خرداد ما یه اتفاق خوب داشتیم و اونم عروسی عمو منصور بود. ده روزی قبل از عروسی مامانی محبوبه اومد و تو رو برد تهران. اونجا موندی و حسابی خوش گذروندی . ما هم اینجا یه مقدار نقاشی و بهم ریختگی خونه داشتیم که خیلی خوب شد که تو رفتی وگرنه تو اون بهم ریختگی وگرد و خاک هم تو اذیت میشید هم ما. من و بابا شب قبل ازعروسی اومدیم تهران. فرداییش که عروسی بود و پس فرداش با مامانی و خاله الناز رفتیم ساری ویلای خاله بابا مسعود. دایی کامران و عمو سعیدم اونجا به ما ملحق شدن . سه روز اونجا بودیم و حسابی خوش گذشت بهمون. بعدشم نخود نخود هرکی رفت خونه خودش و ما هم اومدیم رشت.این دفعه ازینکه برگشتیم خونه ناراحت نشده ب...
11 تير 1394
1